Alejandro G. Iñárritu

یک روزنامه نگار و مستندساز مشهور مکزیکی در حالی که با هویت، روابط خانوادگی و خاطراتش احمقانه اش دست و پنجه نرم می کند، به خانه برمی گردد و در یک بحران وجودی کار می کند.

داستان یک شکارچی به نام "هیو گلس" که در حین شکار مورد حمله ی یک خرس قهوه ای قرار گرفته و دو مرد که در این شکار همراه او بودند، وسایلش را دزدیده و او را نیمه جان رها می کنند؛ او جان سالم به در می‌برد و ۳۵۰ مایل را در طبیعت وحشی می پیماید تا از کسانی که به او خیانت کرده اند، انتقام بگیرد.

بازیگری میانسال که زمانی نقش یک ابرقهرمان محبوب به نام «بردمن» را بازی میکرده، اکنون قصد دارد با حضور در نمایشی در برادوی که از روی داستانی کوتاه نوشته ریموند کارور تولید شده، شکوه از دست رفته خود را بازیابد.

در یکی از روستاهای مراکش، پدر خانواده برای دور کردن شغالها از گله، اسلحه‌ای خریداری کرده و آن را به پسرانش می‌دهد. این دو برادر بر سر دقت تیراندازی و بُرد نهایی اسلحه مشاجره می‌کنند و پسر کوچکتر یعنی «یوسف»، اتوبوسی که حامل توریستها است و در فاصله‌ای دور از آنها قرار دارد را هدف قرار می‌دهد و همین موضوع، ابعاد وسیعی از اتفاقات بعدی را رقم می‌زند.

یک حادثه ی عجیب باعث می شود یک ریاضیدان بیمار، مادری عزادار و یک خلافکار سابق گرد هم جمع شوند.

این فیلم دارای سه خط داستانی می‌باشد که با یک تصادف به هم وصل می‌شوند. پسر جوانی که با سگ خود، وارد مسابقات شرط‌بندی می‌شود؛ مدل زیبایی که با مردی متاهل رابطه دارد؛ و پیرمردی دوره‌گرد که هر روز با سگهای خود در شهر پرسه می‌زند.

داستان مردی بنام «اوکسبال»، پدر مجرد دو کودک، که به خاطر درگیر شدن در دنیای خلافکاران زیرزمینی بارسلونا، زندگی اش دچار هرج و مرج شده است و از طرفی قصد قطع رابطه با همسر روان پریشش که از او طلاق گرفته، را دارد و ...